جنگ بهترازصلح-صلح بهترازجنگ
جنگ چیست؟درپاسخ به این سوال میگویند خانمان سوزاست.منبع ویرانی-شرارت وآتش افروزی است هیچکس جنگ رادوست ندارد.لیکن زمانی ستمگران و مستبدان به اندیشه ی دست درازی به حقوق مظلومان به ظلم و ستم می پردازند.این زمان وظیفه ی هرآزادمردی ایست که برای حفظ وطن -خوانواده-وکاشانه ی خوی ب÷ا خیزد نبایدسرزمین را به اسارت داد نباید ستم را نادیده گرفت وکوچک شمرد باید به پا خواست ومبارزه کرد وخون داد.
چه زیبا سخنی گفت حسین ابن علی:کسی که حاکم ظالمی را ببیند که حرام خدا را حلال داند وعهدو پیمان شکند وبرخلاف سنت الهی درمیان بندگان خدا به گناه و تجاوزعمل کندولی کاری یا سخنی ازخودبروزندهد خداوندحق دارد که اورا به جای آن ظالم مجازات کند
p2.
لیک گاه عقل -سیاست-وبه خصوص دین اسلام که برای جان بشرومسلمانان بیش ازهرچیزاهمیت میدهد به انسان فرمان میدهند که جنگ صلاح کارنیست.بهتربگویم دفاع.آری زمانهایی وجوددارد که عدم دفاع وزیرسایه ی حکومت ظلم زیستن بهتراست ازدست به دفاع نظامی زدن(نظامی)وقیام.در زمانی که گروهی حق-ولی ضعیف-با گروهی ظالم-ولی مقتدروتا دندان مصلح -روبرواست سازش با دشمن بهترازجنگیدن است.انسان برای شرافت سرزمین خانه وفرزندان خویش میجنگد لیکن درزمانی که بدانیم جنگیدن تنها به نابودی حداقل داشته هایمان می انجامد سازش بهتراست-گاه باید برای منافع خودجنگیدوگاه باید صلح نمود.صلحی که گاها با جنگ اندیشه هاوفرهنگها صورت میپذیرد دورانی برای قدرت وبرتری
p3
نمونه هایی ازسازش بادشمن دراسلام
صلح حدیبیه:قریش ودرراس ان دارودسته ی ابوسفیان ازابتدای امر به مخالفت پیامبراسلام ودین اوبرخواستند وازهرگونه ظلم و ستم به مسلمانان دریغ ننمودند سه سال محاصره ی پیامبرویارانش در شعب ابیطالب که دست آخرمنجربه فوت دویارویاور پیامبر شد.کشیدن نقشه ی قتل پیامبردردارالندوه.شکنجه ی مسلمانان که ازآن جمله میتوان به شهادت یاسروسمیه درزیرشکنجهی بیرحمانه ی قریشیان نام برد بااین احوال پیامبردرسال ششم هجری پیمان صلح حدیبیه راباقریش امضانمود.صلحی شجاعانه که علاوه برحفظ منافع مسلمانان وگرفتن امتیازاتی ازجمله رفت و شد به مکه درمراسم حج بدون مزاحمت-زمینه ی فتح المبین را فراهم نمود.سوال اینست درآن زمان که کمانداران تیرها را به سوی زایران نشانه رفته بودند اگرپیامبرصلح نمی نمودند آیا مکه به تصرف مسلمانان در می آمد؟
صلح امام حسن
معاویه ازبزرگترین دشمنان حسن ابن علی محسوب می شد(همانگونه که با علی دشمنی داشت.وفرزندش با حسین که این رسمیست نژادپرستانه که کینه هانیز چون اموال به فرزندان به ارث میرسد)لیکن وی با معاویه دست به صلح زد(صلح نظامی)برخی کواه بینان هنوزخرده میگیرند که صلح با ظالم به معنای مشروعیت بخشی وطولانی کردن حکومت اوست اما مسئله ی مهم اینست که اگرصلح نمی نمود چه کاری ازپیش میرفت .اما حسن با سیاستی بسیارمعقولانه نه تنها یاران وخودرا ازشمشیربرنده ی معاویه نجات بخشید بلکه بدون درگیری وخونریزی امتیازاتی نیزبه دست آورد که باجنگ کردن این کاربه هیچ وجه نه تنها میسرنبود بلکه جزنابودی دستاوردی دربرنمیداشت
امام حسن به برخی ازیاران خویش می فرماید
با صلح وآشتی با معاویه میخواستم کشتار(بیرحمانه)ای راازشما دفع نمایم.
آری قهرمان مرده به کسی سودی نمیرساند